عشق من هیراد

اولين روز هفته سي و دوم

1394/5/1 12:56
نویسنده : zahra safdary rad
124 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر كوچولو ميدونم كه خوبي و خوشحالي چون همين الان داري حسابي ورجه و وورجه ميكني  از صبه يه لحظه آروم ننشستي خدا به دادمون برسه بعدا.

امروز وارد هفته سي و دوم ميشيم ديروز دكتر بودم گفت همه چي خدارو شكر خوبه و نرماله ديگه مامان داره هر روز سنگين تر از قبل ميشه و پاهاش توان راه رفتنشونو كم كم از دست ميدن زياد نميتونم پياده روي كنم خيلي زود خسته ميشم كمر دردم هم كه خدارو شكر از قبلش بدتر داره ميشه شبا هم كه خواب درست ندارم در كل مقل مرضا شدم ولي روحيمو حفظ ميكنم تقريبا كسي از ظاهرم نميفهمه حالم خوب نيست مگر اين كه وارد تنهايي هام بشه اونوقت ميفهمه چون تو تنهايي هام كه ديگه طاقتم طاق ميشه گريه ميكنم بچجم تو هم تو دلم ساكت ميشي و اروم ميشيني ولي جديدا خيلي زود نسبت به احساسات من واكنش نشون ميدي مثلا وقتايي كه  آهنگ گوش ميكنم انگار شروع ميكني به رقصيدن فكر ميكنم شكمم همش ميلرزه ناراحت كه باشم تو هم شروع ميكني لگد زدن و مشت كوبيدن وقتايي هم دچار استرس ميشم كه بيشتر سر كار اين اتفاق مي افته همش وول وول ميخوري اين نشون ميده كه بزرگ و مرد شدي محبت

عشقم اين روزا خيلي احساساتي و زود رنج شدم نميدونم شايد براي بارداري باشه دوست دارم همش يه نفر كنارم باشه و براش حرف بزنم ولي بيشتر اوقات تنهام شايد واسه همين زياد گريه ميكنم نا خود آگاه گريه ام ميگيره حتي وقتايي كه سركارم و مشغول يه دفعه اي ميزنم زير گريه اينو به دكترم نگفتم چون ميگن علائم افسردگي قبل از زايمانه كه ممكنه تا بعد از زايمان طول بكشه .زياد ناراحتت نكنم مامان اين روزا از استرس زايمانه كه اينطوري شده چون خواب و خوراكشو گرفته فكر كردن به زايمان ، پسر جوني تو مواظب خودت باش كه از همه چيز مهم تري.چشمک

اميدوارم چاق و چله شده باشي چون دارم همين جوري وزن اضافه ميكنم آقا كوچولو اتاقت هنوز تكميل نشده رو تختيت آماده نيست بازم دارم برات كلي عروسك ميدوزم مامان جون مسافرت بوده يه چن روزي ديروز تازه اومده  قرار امروز با هم بريم يه سري ديگه خريد كنيم براي شما تا بقيه چيزا تكميل بشه خاله ها هم همش به فكر خريد كادوي روز جشن شما هستن دستشون درد نكنه به هر بهونه اي برات يه هديه اي ميگيرن ميزارن تو اتاقت خاله شبنم كه هر وقت براي ستيا جوني چيزي بخره ياد شما هم هست .تو اين روزا برات يه پاپوش بافتني بافتم اول دستم بود خيلي خوشگل شد با يه منگوله زردقشنگ .هنوز نميتونم تو وبلاگت عكس بزارم هر وقت تونستم سري عكساي سيسمونيتو برات ميزارم براي يادگاري .

دوست دارم پسر كوچولو مواظب خودت باش .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)